مورد داشتیم دختره رفته شیرینی فروشی گفته یه جعبه شیرینی میخوام
یارو گفته چند کیلویی؟
دختره گفته ۴۵ کیلوام ولی رژیم گرفتم لاغر شم
میگن شیرینی فروشه رفته تو یخچال نشسته میگه من شیرینی ناپلئونیم 
:d

[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 12:34 ] [ نرگس ]
[ ]

دقت کردین دلمه چقدر خوشمزه تر از کوفته ست؟ موادشون هم یکین!
خوشمزگی دلمه از پوشش اوست!
.
.
خواهرم دلمه باش نه کوفته…
نخند حجابتو رعایت کن……ذلیل مرده
[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 12:33 ] [ نرگس ]
[ ]

[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 12:32 ] [ نرگس ]
[ ]

ﻣﺮﺍﺣﻞِ ﺧﻮﺍﺑﻮﻧﺪﻥِ ﺑﭽﻪ :
۱. ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺟﻮﺟﮥ ﻣﻦ ! ‏
۲. ﺑﺨﻮﺍﺏ ﮔﻠﻢ ! ‏
۳. ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻧﻔﺴﻢ ! ‏
۴. ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺴﻠﻢ !
۵. ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺰﯾﺰﻡ ! ‏
۶. ﺑﺨﻮﺍﺏ ! ‏
۷. ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺨﻮﺍﺏ ! ‏
۸. ﺫﻟﯿﻞ ﺷﯽ ﺑﺨﻮﺍﺏ ! ‏
۹. ﮐﺮﻩﺧﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ! ‏
۱۰. ﺫﻟﯿﻞ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﮑﭗ ! ‏
۱۱. تو روح ﻫﺮﮐﯽ که ﺑﭽﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ! ‏
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺎ که ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﺯﺷﻤﺎﺭﮤ ۶ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﺷﺪ !
 
[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 12:30 ] [ نرگس ]
[ ]

[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 1:2 ] [ نرگس ]
[ ]

[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 1:1 ] [ نرگس ]
[ ]

[ چهار شنبه 18 فروردين 1395برچسب:, ] [ 1:1 ] [ نرگس ]
[ ]

[ چهار شنبه 17 فروردين 1395برچسب:, ] [ 23:59 ] [ نرگس ]
[ ]

خسته شدم از بس دلم را رنجاندن و خندیدم

 

[ سه شنبه 17 فروردين 1395برچسب:, ] [ 23:39 ] [ نرگس ]
[ ]

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:


یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.


آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشۀ ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:

ـ «از این عشق حذر كن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،

آب، آیینۀ عشق گذران است،

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، كه دلت با دگران است!

تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!»

با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،

چون كبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»


باز گفتم كه : «تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم!»

اشكی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .


اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید كه: دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه كشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کُنی دیگر از آن كوچه گذر هم . . .

بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!

[ سه شنبه 17 فروردين 1395برچسب:, ] [ 23:38 ] [ نرگس ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 10 صفحه بعد